خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 150 تا 151 سوره بقره که به تغییر قبله اشاره دارد (وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِى وَلأُتِمَّ نِعْمَتِى عَلَیْکُمْ ولَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ * کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾، در مورد علت تکرار حکم تغییر قبله میگوید: در جریان تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه، خدای سبحان چند بار این مطلب را بازگو کرد. مجموع آنچه که بهخود رسول اکرم(ص) و به امت خطاب فرمود، پنج بار هست که این پنج جمله نشانه تکرار پنج بار است.
سه دلیل تغییر قبله
وی به تشریح سه دلیلی که قرآن در مورد علت تغییر قبله بیان می کند، اشاره کرده و میگوید: اولین دلیل قطع حجت اهل کتاب؛ یکی اینکه فرمود: ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ﴾؛ ما قبله را از بیت المقدس به کعبه منتقل کردیم تا اینکه بر شما حجّتی نباشد. این اعتراض منصفانه بر اثر آن بود که در کتب أنبیای پیشین آمده است که رسول خاتم یا ذوالقبلتین است یا قبله دائمی او کعبه است و مانند آن. اعتراض منصفانه اهل کتاب این بود که اگر شما بر حقّاید و رسول شما خاتم أنبیا است، قبله دائمی او باید کعبه باشد، در حالی که الآن شما سالیان متمادی به سمت بیت المقدس نماز میخوانید؛ چون این حجت باید برطرف شود. لذا خدای سبحان دستور داد که از بیت المقدس به کعبه متوجه بشوند، این یک نکته. و جریان رسول خدا و مؤمنین همراه پیغمبر در تورات و انجیل آمده است، چه اینکه در آیه آخر سوره مبارکه فتح از وجود مبارک پیغمبر خبر داد که فرمود: آن حضرت رسول خدا است، ﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیَماهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِى الإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾.
تغییر قبله؛ نشانه ای که اهل کتاب بر آن آگاه بودند
آیت الله جوادی آملی می افزاید: [خداوند] جریان رسول اکرم(ص) و مؤمنین همراه آن حضرت را در تورات و انجیل مبسوطاً بیان فرمود؛ خصوصیات وجود مبارک پیغمبر را هم در عهدین یعنی تورات و انجیل مبسوطاً بیان فرمود طوری که فرمود: ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾ ، پس هم خصوصیات وجود مبارک پیغمبر در تورات و انجیل بیان شد، هم بسیاری از خصوصیات مؤمنین همراه پیغمبر در تورات و انجیل روشن شد، لذا فرمود به اینکه اهل کتاب هم پیغمبر را (همان طوری که فرزندشان را با حس میشناسند) شناخت حسّی دارند یعنی شناختی دارند کالحسّ و هم درباره اصل قبله، در آیه 144 فرمود که ﴿وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحقّ مِن رَبِّهِمْ﴾، هم دربارهٴ پیغمبر فرمود: ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾ ، هم درباره حقانیت تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه فرمود: ﴿وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحقّ مِن رَبِّهِمْ﴾، پس أهل الکتاب هم رسالت رسول خدا برای آنها روشن بود و هم حقّانیّت قبله بودن کعبه برای اینها روشن بود و اگر چنانچه قبله از بیت المقدس به کعبه منتقل نمیشد، اینها حقّ احتجاج داشتند؛ برای اینکه حجّتی به سود اهل کتاب بر اسلام و مسلمین نباشد، دستور تحویل قبله آمد، پس یکی از فوائد تغییر قبله آن است که ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ﴾.
وی در ادامه یادآور می شود: آنگاه معلوم میشود که چرا رسول خدا منتظر قبلهای بود که برای اسلام و مسلمین پسندیده باشد و خدای سبحان به او وعده داد، فرمود: ﴿فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا﴾ ؛ معلوم میشود این رضا، رضای الهی است، نه رضای نفسانی؛ برای اینکه اهل کتاب احتجاج میکردند [و] میگفتند: اگر شما پیغمبر خاتماید، باید ذوالقبلتین باشید و باید قبله دائمی شما کعبه باشد. نه بیت المقدس و شما سالیان متمادی است که بهطرف بیت المقدس نماز میخوانید، معلوم میشود آن رضای پیغمبر، رضای الهی بود نه رضای قومی و نفسانی و مانند آن این یک فائده برای تغییر قبله.
تتمیم نعمت یکی از علل تشریع احکام
این مفسر برحسته قرآن، اتمام نعمت را دلیل دوم قرآن در تغییر قبله عنوان کرده و می گوید: فائده دیگر آن است که فرمود: ﴿وَلأُتِمَّ نِعْمَتِى﴾، این یکی از نعم الهی است کعبهای که معمارش پیامبران الهیاند و مأمور شدند که آن بیت عظیم را از هر آلودگی تطهیر کنند، اگر کسی به آن سمت رو بیاورد، بهتر میتواند خدا را عبادت کند و این قبله بودن کعبه نعمتی از نعمتهای معنوی است، فرمود: ﴿وَلأُتِمَّ نِعْمَتِى عَلَیْکُمْ﴾ ؛ خدای سبحان همانطوری که آفرینش آسمان و زمین و آفرینش هوا و آب را نعمت میداند، احکام دین را هم نعمت میداند، بلکه اینها نعمی هستند أعلی و أولىٰ؛ عبادات را، طهارت ثلاث را، دستور وضو و تیمم را هم خدای سبحان نعمت میداند؛ چون دین با همه اجزایش نعمت است.
آیت الله جوادی آملی ولایت را والاترین نعمت الهی خوانده و تأکید می کند: آن مهره اساسی و محور اساسیاش که ولایت است وقتی آن ولایت تنزّل کرد [و] نصیب مردم شد، آن وقت میشود: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى﴾ وگرنه در طی این 23 سال احکام الهی بهتدریج نازل میشود تا نعمت یکی پس از دیگری بهپایان برسد، وقتی بهولایت رسید آنگاه فرمود: ﴿وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى﴾.
وی تتمیم نعمت را یکی از علل تشریع احکام خوانده و یادآور می شود: در سوره مبارکه مائده آیه6 که جریان طهارات ثلاث را ذکر میکند، میفرماید به اینکه ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ﴾ ؛ این راجع به وضو، ﴿وَإِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا﴾؛ این راجع به غسل، ﴿وَإِن کُنتُم مَرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکُم مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً﴾؛ این راجع به طهارت ترابی که بدل از طهارت مائی است [و] نحوه طهارت ترابی هم این است که ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم مِنْهُ مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ وَلکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾؛ احکام عبادی و طهارت ترابیّه و مائیّه را که ذکر میکند میفرماید: خدا میخواهد شما را تطهیر کند و نعمت را بر شما تمام کند.
طهیر معنوی؛ فلسفه تشریع طهارات ثلاث
این مفسر و عالم برجسته با بیان اینکه تطهیر معنوی، فلسفه تشریع طهارات ثلاث است، می گوید: این تطهیر، تطهیر معنوی است، نه تطهیر ظاهری؛ چون این هم دلیل طهارت ترابیّه است، هم دلیل طهارت مائیّه. اگر مخصوص وضو و غسل بود، انسان ممکن بود خیال کند این ناظر به نظافت است، ولی هم درباره وضو است، هم درباره تیمم بدل از وضو، هم راجع به غسل است، هم راجع به تیمم بدل از غسل است. فرمود: وضو و بدل از وضو، غسل و بدل از غسل برای آن است که شما را پاک بکند، معلوم شود طهارت، طهارت معنوی است وگرنه انسان دست و صورتش را بهخاک بمالد و صورتش را خاکی کند که طاهر نمیشود. حالا اگر آلوده نشد طاهر نمیشود و اگر این تعلیل به طهارت مخصوص طهارت مائیّه بود، انسان خیال میکرد وضو و غسل از باب نظافت است و خدا فرمود: ما میخواهیم شما را تطهیر کنیم، ولی بعد از اینکه طهارت ترابیّه و طهارت ماییّه یعنی وضو و تیمم و همچنین غسل و تمیمم بدل از غسل را ذکر کرد، آنگاه فرمود: خدا میخواهد شما را تطهیر کند؛ معلوم میشود منظور از این تطهیر، تطهیر ظاهری و نظافت نیست، منظور طهارت است و آن غرور و منیّت را در هم کوبیدن است، خوی خودخواهی را از بین بردن است.
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیات 150 و 151 بقره تصریح می کند: ... همه احکام الهی نعمتاند و یکی پس از دیگری این نعم را خدا نازل میکند تا به آن نعمت کبرا برسد که ولایت است و آن را در سوره مبارکه مائده، آیه 3 بهعنوان نعمت پایانی اعلام کرد، فرمود: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى﴾ ؛ برای اینکه والی و ولیّ مسلمین گذشته از آن جنبه ملکوتی مجری احکام الهی است. نعمت با نصب حضرت امیر(ع) به عنوان خلافت و ولایت به پایان رسیده است.
اهتدا و راهیابی مسلمانان؛ سومین ثمره تغییر قبله
وی اهتدا و راهیابی مسلمانان را سومین ثمره تغییر قبله از دیدگاه قرآن عنوان کرده و می گوید: ... فرمود: ﴿ولَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ﴾؛ شما از این حیرت و اعتراض بیرون بیایید و به مقصد برسید. بهترین راه برای شما انتخاب شده است؛ نه دچار طعن بداندیشان حجازید، نه دچار اشکال اهل کتاب هستید، راه را برای شما مشخص کردیم. خدایی که راه را برای شما مشخص کرد شایسته است شما مهتدی بشوید. در جریان قبله آیاتی که قبلاً گذشت بهعنوان هدایت الهی تبیین شد. وقتی هدایت از طرف خدای سبحان تأمین شد نوبت به اهتدای مردم میرسد، آیه 142 که بحثش قبلاً گذشت این بود، فرمود: ﴿سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِى کَانُوا عَلَیْهَا قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِى مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾؛ صراط مستقیم ملت اسلامی همان توجّه به کعبه است، پس خدا هدایت کرد شما باید مهتدی باشید؛ از طرف خدا هدایت و از طرف شما اهتدا، لذا جریان قبله را بهعنوان هدایت الهی بهخود نسبت داد آنچه که به فاعل برمیگرددو آنچه که به قابل برمیگردد اهتدا است. در آن کریمه فرمود: خدا هر که را بهخواهد به صراط مستقیم راهنمائی میکند. در آیه محل بحث هم فرمود: ﴿ولَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ﴾؛ از طرف خدا هدایت، از طرف انسانها اهتدا.
نبوت حضرت محمد(ص) ؛ دعای مستجاب حضرت ابراهیم(ع)
این عالم و مفسر در ادامه در تفسیر آیه 151 بقره، رسالت پیامبر(ص) دعا مستجاب حضرت ابراهیم (ع) عنوان کرده و می گوید: آیه 151 این است: ﴿ کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ یعنی همانطوری که ما این نعم الهی را بر شما روا داشتیم، نعمت برتر که نعمت نبوّت و رسالت بود بر شما ارزانی داشتیم و برای شما فرستادیم. این اجابت دعای ابراهیم خلیل(ع) است که بحثش قبلاً گذشت. در همین سوره مبارکه بقره آیه 129 دعای ابراهیم را خدا ذکر کرد، فرمود بعد از اینکه ابراهیم کعبه را ساخت و مأمور شد که این کعبه را تطهیر کند و بنا کند، آنگاه عرض کرد: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾؛ عرض کرد: من خانه را ساختم، ولی کعبهای که پیغمبر نداشته باشد، دین نباشد، مجموعه وحی نباشد یک سنگ و گلی بیش نیست که «لا تضرّ ولا تنفع» ، صرف اینکه من کعبه ساختم کافی نیست، تو یک راهنما و رهبر باید برای مردم بفرستی که مردم را به سوی کعبه هدایت کند. پیغمبری مبعوث کن که آیاتت را بر مردم تلاوت کند، آنها را به احکامت آگاه کند و آنها را تزکیه کند. این دعای ابراهیم خلیل(ع)بود و این دعا را خدای سبحان مستجاب کرد، لذا رسول اکرم(ص) میفرمود: «أنا دعوة أبی ابراهیم» یعنی من طبق دعای جدم ابراهیم خلیل مبعوث شدم؛ او دعا کرد که پیغمبری مبعوث بشود، من بهاستجابت دعای او به نبوت رسیدم.
آیت الله جوادی آملی می افزاید: آنگاه خدای سبحان فرمود: ما همان طوری که سایر نعم را به شما دادیم آن نعمت عظما و برجسته که نعمت نبوّت و رسالت است به شما اعطا کردیم که آن پیغمبر کارش عبارت از تلاوت، تعلیم و تزکیه است. ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً﴾؛ این ﴿کَمَا﴾ مشابه همان﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً﴾ ، که در آغاز آیه 143 بود که پایان آیه 142 با ابتدای آیه 143 هماهنگ است، در آنجا فرمود: ﴿یَهْدِى مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ٭ وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً﴾ یعنی همانطوری که شما را به صراط مستقیم هدایت کردیم و کعبه را قبله شما قرار دادیم، اینجا هم فرمود: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً﴾ یعنی نعم را بر شما اتمام کردیم و میکنیم، شما را هدایت کردیم چه اینکه برای شما پیامبری فرستادیم که برنامهاش تلاوت است و تعلیم و تزکیه: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُم﴾؛ در بین شما و درباره شما رسولی را که از شماست [و] بیگانه نیست، مورد شناخت شماست. در بین شما هست و از شماست، رسولی را فرستادیم که ﴿یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا﴾ آیات الهی را از طرف ما بر شما تلاوت میکند، تا شما را با آیات الهی آشنا کند، ﴿وَیُزَکِّیکُمْ﴾؛ شما را تطهیر میکند، ﴿وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾.
وی در ادامه به راز تقدّم و تأخر «تزکیه» و «تعلیم» اشاره کرده و می گوید: در دعای حضرت ابراهیم(ع) تعلیم قبل از تزکیه یاد شده است که عرض کرد: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ﴾ . و در همه مواردی که خدای سبحان سمت أنبیا را ذکر میکند، تزکیه را قبل از تعلیم ذکر میکند. خدا میفرماید: ما أنبیا را فرستادیم که مردم را تزکیه کنند و تعلیم. آنجا که تعلیم مقدم بر تزکیه است برای اینکه چون تعلیم مقدمه تزکیه است حقّ تقدم دارد آن طوری که مقدمه بر ذی المقدمه حقّ تقدم دارد. آنجا که تزکیه مقدم است برای اینکه تزکیه علت غائی و هدف است اگر تزکیه بر تعلیم مقدّم شد، برای آن است که هدف بر وسیله مقدّم است.
ارائه راه عملی تزکیه
طریق تزکیه را هم آموخت، فرمود به اینکه تزکیه صرف تعلیم نیست که احکام را یاد اینها بدهی. آنها را وادار به عمل کن، سیر عملی اینها تزکیه اینهاست. درباره اخذ زکات فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ ؛ فرمود: از اینها زکات بگیر و اینها را پاک بکن. معلوم میشود دلبستگی بهمال و پرداخت نکردن حقوق الهی ناپاکی است؛ خود مال آلوده نیست، همین مالی که بهدست صاحبش هست و باید زکات بدهد و نداد، همین مال وقتی بهدست ولی امر رسید میشود جزء اموال بیت المال و جزء پربرکتترین مالها، قبلاً دست صاحب مال بود و صاحب مال را آلوده میکرد، الآن بهدست ولی امر است و جزء اموال پربرکت است. خود مال از آن جهت که مال هست و عین خارجی است این عناوین را ندارند، آن تعلّق و ارتباط بد و خوب است که انسان را تطهیر میکند یا تنجیس میکند. فرمود: اگر کسی به این مال بعد از تعلّق زکات ارتباط داشت، آلوده است. مال آلوده نیست. مِلک آلوده نیست، تملک آلوده است، تعلق آلوده است، فرمود: این زکات را از صاحبانش بگیر و صاحبان زکات را با پرداخت زکات تطهیر کن: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾.